مرد ثروتمند همسرش را به دادسرا کشاند | ۱۵ روز شکنجه شدم | مرا ربودند و به بیمارستان روانی بردند
تاریخ انتشار: ۴ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۵۶۶۰۰
به گزارش همشهری آنلاین، چند روز قبل مرد جوانی به پلیس رفت و از همسرش به اتهام آدمربایی شکایت کرد. او در تحقیقات گفت: من ثروتمند هستم و یک شرکت خصوصی واردات و صادرات دارم. ۱۵ روز قبل زمانی که از خانه خارج شدم تا به شرکتم بروم، خودرویی مقابلم پیچید و ۴ مرد جوان چاقو بهدست از خودرو پیاده شده و با تهدید مرا سوار خودروشان کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: چند روزی در باغ اسیر بودم تا اینکه آنها دوباره مرا سوار خودروشان کرده و اینبار به مرکز روانی منتقل کردند. در بیمارستان هرچه فریاد زدم که بیمار نیستم و اینها مرا ربودهاند، توجهی نکردند. در نهایت پس از چند روز موفق شدم خودم را به آشپزخانه مرکز روانی برسانم و از پنجره آنجا فرار کنم.
مرد جوان در ادامه گفت: مطمئنم که نقشه این آدمربایی را همسرم ماندانا کشیده است چراکه او درخواست طلاق داده و میخواهد از من جدا شود، اما من به این طلاق راضی نیستم. از طرفی او برای اموالم نقشه کشیده و میخواهد با روانی جلوه دادن من، ثروتم را به دست آورد.
با شکایت مرد جوان به اتهام آدمربایی، از سوی بازپرس عظیم سهرابی تحقیقات در این رابطه آغاز شد. اما وی در هیچکدام از مراحل تحقیق نتوانست نشانی درستی از باغی که در آنجا گروگان بود و همچنین بیمارستانی که بستری شده بود، ارائه دهد و مدعی بود به خاطر مصرف داروهای آرامبخش و روانی حافظهاش خوب کار نمیکند و نشانی این محلها را به خاطر نمیآورد.
اظهارات همسر شاکیدر نخستین گام، بازپرس جنایی دستور تحقیق از همسر شاکی و همچنین بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل ربودن امیر را صادر کرد. اما زن جوان که شوکه شده بود وقتی مقابل بازپرس پرونده قرار گرفت منکر ماجرای آدمربایی شد و گفت: چند سالی میشود که با امیر ازدواج کردهام اما او فردی شکاک است و بیماری روحی و روانی دارد. او به خاطر بیماری روانی مدتی در بیمارستان تحت درمان بود. من به خاطر رفتارهای همسرم و اینکه همیشه مرا کتک میزند میخواستم طلاق بگیرم اما این موضوع باعث شد که امیر از من کینه به دل بگیرد و آزار و اذیتهایش بیشتر شود.
وی ادامه داد: مطمئنم شکایتش از من به خاطر همین موضوع است و میخواهد مرا گرفتار کند. چرا که در این ۱۵ روزی که همسرم مدعی است در مرکز روانی بوده، اصلاً از خانه بیرون نرفته بود، میتوانید دوربینهای اطراف خانهمان را بازبینی کنید تا معلوم شود من دروغ نمیگویم.
شکایت دروغینبا اظهارات زن جوان، کارآگاهان به بازبینی دوربینهای اطراف محل زندگی و کار وی پرداختند و مشخص شد، وی در این دو هفته در خانه بوده و اصلاً از خانهاش بیرون نیامده است.
بنابراین تحقیقات از وی دوباره انجام شد که امیر این بار به بیماری روانی خود اعتراف کرد و گفت: سالهاست با بیماری روحی و روانی درگیرم اما دیگر از مصرف دارو خسته شدهام. نخوردن داروها باعث شده بود که دچار توهم شوم و فکر کردم همسرم میخواهد مرا از سر راهش بردارد و ثروتم را تصاحب کند، به همین خاطر از او شکایت کردم.
با توجه به بیماری امیر، دستور بستری وی در مرکز درمانی صادر شد و با رد موضوع آدمربایی، بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران، پرونده را مختومه اعلام کرد.
کد خبر 810201 منبع: ایران برچسبها خبر مهم آدمربايى حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم حوادث ایران آدم ربایی مرد جوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۵۶۶۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عروس بزرگ امام چرا همسرش را «داداش» صدا میزد؟
عروس ارشد امام در خاطراتی از همسرش شهید آیت الله مصطفی خمینی گفته بود: آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و میگفت اگر به خاطر امام نبود، در اینجا نمیماندم و به ایران برمیگشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران میآمد دستگیر میشد.
به گزارش عصر ایران، صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳، خبر فوت معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی، دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی و عروس ارشد امام (ره) منتشر شد.
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
او در خاطرهای دیگر که جماران منتشر کرده، درباره همسرش گفته بود؛ «آقا مصطفی مثل بقیه آخوندها و روحانیون نبود و خیلی مدرن و امروزی بود و مثل برخی از روحانیون در خیلی از مسائل و موضوعات از جمله حجاب، سختگیری نمیکرد و به من نمیگفت این جوری رو بگیر و یا آنگونه که در میان زنان نجف، بهخصوص زنهای روحانیون متداول و متعارف بود، از من نمیخواست مثل آنها پوشیه بزنم؛ ولی دیگران در این زمینه سختگیری میکردند و اگر بدون پوشیه بیرون میآمدیم، به امام خبر و گزارش میدادند.
یادم هست یک روز که پوشیهام را روی صورتم نینداخته بودم، یک روحانی دنبالم آمد و گفت پوشیهات را روی صورتت بینداز، اما من اعتنا نکردم و به راهم ادامه دادم، ولی او دست بردار نبود و تا درب منزل مرا تعقیب کرد و به دنبالم آمد و خانه را شناسایی کرد و بعداً قضیه را به حاج آقا مصطفی گفت، اما حاج آقا مصطفی که اصلاً به این چیزها اعتقاد نداشت، به جای این که دل به دل او بدهد، چند تا بد و بیراه به او گفت. آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و میگفت اگر به خاطر امام نبود، در اینجا نمیماندم و به ایران برمیگشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران میآمد دستگیر میشد.»